دیروز درمانگاه گوارش با استادی که نفس ما انسان ها می باشد بودیم٬خانم تقریبا چاق و چادری اومد نشست دکتر ازش پرسیدن چند سالته گفتم الان می گه ۵۰ اینا٬گفت نمی دونم ۳۲ می شم دکتر با خنده گفت این که نصف شماست بعد دفترچشو باز کرد گفت خانوم ۴۵سالته شما
قبلا در کلینیک اندو شده بود نتیجه ش همراهش نبود دکتر دونه دونه با حوصله ازش سوال می پرسید اونم گفت چند تا ضایعه دیدید که خوش بین(خوش خیم) بود٬ما روبروی استاد خیلی خودمونو کنترل می کردیم و نخودی می خندیدیم٬بعد از آخرین سوال خانومه گفت آره که با هم رفتیم زیر زمین!!استاد با لبخند ملیح زد رو پاش و گفت بله منظورتون همکفه و...
بیچاره خانومه حالا سعی می کرد جملشو درست کنه
تصور کنید ما ۵ تا استیجر به همراه اینترن ها و رزیدنتمون!
آهان یک چیز دیگه:اون روز یه آقاهه با شکم گنده اومد تو استاد یاد یک اصطلاحی افتاد به نام
pseudocyesis یعنی حاملگی کاذب که منشا سایکولوژیک داره و علائم حاملگی هم باهاشه حتی می تونه ۹ ماه طول بکشه٬تو این لینکه گفته
often resembles the condition in every way except for the presence of a fetus
به قول استاد بعد ۹ ماه باد به دنیا می آد!
سلام:) من این قضیه حاملگی کاذب رو برای اکثر مریض های سوماتیزیشن تعریف میکردم تا خیالشون راحت شه که چقدر روان آدمی بر جسمش موثره:)))
سلام.
وبلاگ خیلی جالبی دارید...
ممنون که به من هم سر زدید...
بازم بیایید.
چه درمانگاه پرباری...دلم لک زده برای درمانگاه آموزشی:(
چقدر دلم تنگ شده برای درمونگاه ها..وایییییییییی خوش به حالت
وبلاگ قشنگی نداری
خیلی خوشم اومد. امیدوارم موفق باشی
ببخشید منظورم اینه که خیلی قشنگه.اشتباه املائی بود
وای وای وای! حالا دیگه مریضا رو مسخره می کنین؟!
بیچاره اون بیمار ... چه استاد باحالی که می خندید چیزی نمیگه
سلام
۵تا اکسترن!!!با انترن و رزیدنت چه غلغله ای بوده ولی(:
راستی اگه اجازه بدی لینکت کنم؟
سلام
ممنون
لینک کردم
دختر بود یا پسر؟ :دی
رشته پزشکی این خاطراتش فقط خوب و جالبه...
ازین جور استادا خوشم میاد!
:*
سلام
یه ۲۰ روزی هس تو زیر زمین گیر افتادی کمک میخوای بییام؟(: