نخل

امروز سالروز میلاد هوشنگ مرادی کرمانی٬نویسنده ی فوق العاده ی دوست داشتنی با ذهنی بسیار زیباست

+ + +

کتاب نخل ٬داستان نخل:

نخل مراد تو آبادی شان٬حسابی پا گرفته بود.بزرگ و بزرگ می شد.تنه اش کلفت می شد و شاخ و برگش زیاد.سبز ـ سبز٬شاداب٬زمستان و تابستان.با سرما و یخبندان اخت شده بود.هرچند خرما نداشت.عجیب بود مردم آبادی جور دیگری به اش نگاه می کردند.مثل سرو.پر از افسانه که دهان به دهان می گشت٬مقدس. 

 

بعد از زلزله بم از مرادی کرمانی دعوت کرده بودند٬و چه زیبا از نخل گفتند وقتی مادرشون رو براشون تجسم می کرد با شاخه برگ های رقصان در باد مانند موهای مادرشون(جملات دقیقا در ذهنم نیست٬سعی کردم تصویر ذهنیمو پیاده کنم)