خنک وخوب

آسمون ابر خاکستری داره می خواد بارون بباره اونم اولین روز تابستون من دوباره ذوق مرگ می شم عین بالون باد میکنم می رم هوا این ذوقو وصل می کنم به مال ۲ ۳ هفته پیش اون خنکی وسط خرداد نم نمای بارون که با دونه دونه اش که رو صورتم می ریخت قند تو دلم آب می شد بذار بهت بگم اون شب که زهره(که سیاره ی ماه تولدم هم هست) درخشان ـ درخشان تو آسمون بود دویدم و پریدم رو پشت بوم اونقد بهش نگاه کردم حتی داشتم عاشقش می شدم خب چیه؟!تازه هر لحظه حس میکردم آدم فضایی ها بیان دنبالم ببرتم کی می فهمید؟هیشکی!هی راستی چند شب پیش دیدی زهره و ماه چقد نزدیک بودن به هم؟!(اسمش اختفای ماه و زهره بود چه بی سلیقه!) حالا هم که یکی از دوستام داره کم کم از دست یه بحران بد خلاص می شه. آها یادم رفت بگم آلرژیه تقریبا کلی دس از سرم بر داشت فقط می خواست پارسال یه چند ماهی حالمو بگیره حالا هم یه خارش کوچولوی گهگاه آرنج یا پشت گردن می تونه تلنگر خوبی باشه واسه بیشتر رعایت کردن(آلرژن ها رو میگم!)درخواست انتقالی و مهمانی هم برن واسه خودشون حوصلشونو ندارم دیگه ٬هوارو چه خنکه!