عصب

رزیدنت(سال یک)تو مورنینگ بسم اله... می گه شروع می کنه به معرفی بیمارای آخر هفته که یهو اتند جوان که چند ماهه اومده حرفشو قطع می کنه و گیر می ده چرا تو این لیستی که داریم می بینیم تو یه سری جلو اسم بیمار شکایت مریضه یه سری بیماری که رزیدنت و سال بالاش واسش توضیح دادن که آقای دکتر خب واسه یه سری تشخیص نذاشتن یه سری هم تابلو بودن از اول استاد هم به گیرش ادامه می ده و دائم حرفشو تکرار می کنه که یهو رزیدنت وسطش روشو بر می گردونه و شروع می کنه بسم اله...

حالا من هر جور تعریف کنم بودن تو اون جو (و با شناخت از استاد) و دیدن این برخوردمخصوصا روزی که به رزیدنتا و اینترنا زیاد گیر دادن یه چیز دیگه س!


شبتان زعفرانی!

بله با شمام شما دوست عزیز بله خود شما...

 

و کلمات مورد نیاز به سمت رسانه ی مورد نظر پرتاب خواهد شد

قلب خوب

هفتمین روز بخش قلب٬مریضم(خانم ۶۰ ساله که به علت  ext MIبستری شده بود)امروز بعد یک هفته مرخص شد ازش خداحافظی کردم گفت بیا ماچت کنم ما هم ذوق کردیم٬اولین بیماری بود که در استاجری در راند با استاد پرزنت کردم

بخش خوب قلب با استرس های خودش داره می گذره(اولین بخش یعنی اعصاب زیاد جالب نبود)کم کم دارم عادت می کنم٬استاد  خیلی جدی و ترسناک می باشند٬استاد دیگر به ما می گویند بابا٬رزیدنت سال یکی مهربان است و علاقه به شرح حال ۸ صفحه ای دارد٬به چارتEKG در دست بچه ها که خودش وقتی دانشجو بوده تالیف کرده لبخند می زند.ما به سوتی های خود ادامه می دهیم.