بدون لالایی و قصه

نوشته ی زیر مال یه سال پیشه:

و ما دیروز یکی از همکلاسی هامونو از دست دادیم امروز خیلی غمناک بود

خوابیدی بدون لالا یی و قصه بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه دیگه کابوس زمستون نمیبینی توی خواب گلای حسرت نمیچینی

دیروز بهمون گفتن تو بیمارستان بستری شده از یکی از اینترنا شنیده بودیم مشکل ریه داره و امروز فهمیدیم لوسمی بوده چقدر دردناک ...

رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی قانون جنگلو زیر پا گذاشتی اینجا قهرن سینه ها با مهربونی تو تو جنگل نمیتونستی بمونی دلتو بردی با خود به جای دیگه اونجا که خدا برات لالایی میگه میدونم میبینمت یه روز دوباره توی دنییایی که آدمک نداره

روحش شاد دیروز داشتم به عکسی فکر میکردم که تو یه مجله از یکی از بچه های پزشکی ۸۰ که سرطان داشت و فوت شد دیده بودم و با خودم میگفتم چقدر سخته همکلاسیتو از دست بدی و غروبش این اتاق افتاد و او رفت و به جای عیادتش در سوگش گریستیم

    ۸۴/۹/۱

فردا سالگردشه چقده جاش تو کلاس خالیه  دلم برای خانوادش میسوزه فردا باید بریم به دیدنشون

تمام اون لحظات جلوی چشممه اون شب وحشتناک که خبرو بهم دادن فقط میتونستم گریه کنم و به آدمک سیاوش گوش کنم روز تشییع جنازش روزای سرد و غمناک کلاس...

میدونم بین ما هستی میدونم.

 

 

نظرات 15 + ارسال نظر
آرتوش چهارشنبه 24 آبان 1385 ساعت 05:54 ب.ظ http://artoosh.blogsky.com

واقعا تلخ..........خیلی سخت بشه قبول کرد که .....به همین راحتی!

hasti چهارشنبه 24 آبان 1385 ساعت 08:47 ب.ظ http://hasti27.persianblog.com

khodesh ke raft
Khoda be khunevadash sabr bede!

پیام چهارشنبه 24 آبان 1385 ساعت 08:51 ب.ظ http://payamsn.persianblog.com

سلام.افسوس که ترانه رفتن ترانه ای است که گریزی از نواخته شدنش نیست.

امین چهارشنبه 24 آبان 1385 ساعت 09:40 ب.ظ http://amin-k.persianblog.com

یاد حامد عزیزم افتادم که با یه تصادف از دستش دادم...
یاد بهت خودم افتادم...وحشتناکه...وقتی سالگردش رفتم نگاه مادرش یادم نمی‌ره...

Jozeph چهارشنبه 24 آبان 1385 ساعت 10:39 ب.ظ http://jozeph.blogfa.com

اخی... خدا بیامرزدش.. میدونم از دست دادن یه دوست خیلی سخته. اونم واسه همیشه!

ریحان پنج‌شنبه 25 آبان 1385 ساعت 12:10 ق.ظ http://dr-reihan.persianblog.com

بد مصب...
یکی از بچههای خوب ما هم...
لعنت به لنفوم.
نمی تونم بهش فکر نکنم
و نمی تونم فکرکنم.
دعاش کن

نگارنده پنج‌شنبه 25 آبان 1385 ساعت 01:17 ب.ظ http://negarestan64.persianblog.com

دقیقا یادم نیست اون شب چه آهنگایی گوش می کردم....یادمه که فقط می لرزیدم

نگارنده پنج‌شنبه 25 آبان 1385 ساعت 01:28 ب.ظ http://negarestan64.persianblog.com

باور نکردنی بود روحش شاد....

شرتو پنج‌شنبه 25 آبان 1385 ساعت 05:24 ب.ظ http://sharto.doxdo.com

تجربه کرده‌م از دست دادن همکلاسی رو خیلی سخته. اما بعدا مثل همه چیزها می‌شه یه خاطره! یه خاطره‌ که یادآوریش با یه تلخند همراهه!

هنگ بزرگ پنج‌شنبه 25 آبان 1385 ساعت 10:41 ب.ظ http://mehdad.blogfa.com

در نهان خانه ی دل،

مرگ، سزاوارترین پاداش برای آدمیست!

پدر(نم نم) جمعه 26 آبان 1385 ساعت 10:47 ق.ظ http://father78.persianblog.com

من طعم تلخ مرگ همکلاسی رو کشیده‌ام...خیلی تلخه...روحش شاد...

شمسی خانوم شنبه 27 آبان 1385 ساعت 11:58 ق.ظ http://golforoushi.persianblog.com

خیلی مشکله.
منم یاد دوست عزیزم می افتم که رفت...

ریحلن شنبه 27 آبان 1385 ساعت 11:33 ب.ظ http://dr-reihan.persianblog.com

دینگ!
مهلت شما تمام شد
پاسخ صحیح در شبکه موجود نمی باشد!

ارسلان دوشنبه 29 آبان 1385 ساعت 08:43 ق.ظ http://www.arsalan3329.persianblog.com

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
من هم از طعم از دست دادن دوست رو چشیدم خیلی سخته و درد آوره . اما بعد از اون دیگه ژیش خانوادش نرفتم چون هر بار مادرش من رو میدید یاد ژسرش می افتاد و داغش تازه میشد . ما با هم خیلی صمیمی بود . خدا تمام رفتگان رو بیامرزد . به ما هم سر بزنی خوشحال میشم

اسپایدرمرد دوشنبه 29 آبان 1385 ساعت 03:04 ب.ظ http://spidermard.persianblog.com

همچین تجربه ای نداشتم ولی حدس میزنم که خیلی سخت باشه..
اینکه برم با بازموندگان یه متوفی مواجه بشم و بهشون تسلیت بگم برام سخت تر از قبول کردن فوت کسیه..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد