I'm back again!

واقعا خجالت آوره سنگ مسلمون بودن و ایرانی بودن خانم انصاری رو به سینه میزنن اونوقت یه گزارش درس حسابی ازشون پخش نمیکنن حتما از اینکه از ایشون با کلاه فضا نوردی موقع تمرینات عکس  داشتن ذوق مرگ شدن اصلا ارزش بحث ندارن مخصوصا صدا و سیما !  بیچاره آسمان شبی ها خیلی باید صبور باشن از تو چشای آقای صفاریان ذوق میریخت بیرون همینجور!آخی!تنها چیزی که میتونم در مورد خانم انصاری بگم اینه که خیلی دوسشون دارم!همینطورفیروزه جزایری دوما با عطر سنبل عطر کاج شون کتابشون عین یه شیرینی خامه ای گنده ی لذیذ با طعم بیتاییه که دوس دارم ذره ذره بخورم! چه توصیفاتی!این تو جاده ی زیبای فیروزکوه در حالی که میخوندمش به ذهنم رسید!

سلام من برگشتم تازه از راه اومدم بازم پناه برده بودم به خشکی!(منطقه خشک)تو این مدت یه سری پست می اومد تو ذهنمو می رفت شاید از این دو ماه تو پستای بعدی بگم روزهای... نمیدونم واقعا چه صفتی کنارش بذارم!بد و خوب یه چیز تو این مایه ها!فعلا که از خدا به خاطر نزدیک شدن پاییز متشکرم همین!باز برگشتم سر خونه زندگیم!

تازه از دست سریال پاتیناژ رو اعصاب نرگس خلاص شده بودم که دیشب تو تاکسی آهنگ پایانیشو رادیو پیام گذاشت!اوف!

نظرات 6 + ارسال نظر
آتنا پنج‌شنبه 30 شهریور 1385 ساعت 01:02 ب.ظ http://www.partenon.blogsky.com

دوست خوبم سلام:
درسیاهی چشمان تو
هزار بهشت نهفته است
دیدارت ،
پایان اضطراب است
آتش انتظار
جزتو ابراهیمی ندارد
بیا بیا
بیا که اینجا بتهای غرورم
سرکشی می کنند و
تو را ساحر می پندارند ...
کدام پیام آوری
با نگاهش
پیامبری کرده است
که تو اینچنین برمن
نگاهت فانوسی ست
که مرا در جزیره تنهایی ام
به رهایی امیدوار می سازد
نگاهت را که
به هزاربهشت می ارزد
حاشا که به بهشت موعود بفروشم
تو اولین پیامبری هستی
که در کتاب تاریخ زندگی ام
لباس زن بر تن داشت
نگاهت را از من دریغ مکن
من بهشت نمی خواهم !
منتظر قدمهای سبزت هستم

نگارنده پنج‌شنبه 30 شهریور 1385 ساعت 06:53 ب.ظ

سلااااااام خوبی؟آره میدونم هم از اون جهت که پناه برده بودی به خشکی بد بود از یه جهاتی هم خوب بود نه؟در هر حال خوش اومدی انوشه انساری رو بی خیال!!!!یکم از خودت می نوشتی D:تعریف کتاب عطر سنبل عطر کاج رو خیلی شنیدم حالا واقعا خوب بود؟!!جاده ی فیروزکوه رو من هم واقعا دوسش دارم یه عالم حس آشنا و قدیمی میاره تو ذهن آدم!!

پیام چهارشنبه 5 مهر 1385 ساعت 01:04 ب.ظ http://www.payamsn.persianblog.com/

سلام.این مزه کتب خیلی جالب بود.ولی با همچین طعمی حتما نباید خوندش چون مسمومیت میده.

نگارنده پنج‌شنبه 6 مهر 1385 ساعت 12:24 ب.ظ http://negarestan64.persianblog.com

گفته بودی آپ کنم منم آپ کردم تو چرا آپ نکردی؟!راستی دیروز کتابت به دستت رسید بالاخره؟وای شرمنده....دیدی غیبت هم خوردم دیروز:(((

دختر پارسی پنج‌شنبه 6 مهر 1385 ساعت 06:46 ب.ظ http://www.i-am.blogsky.com

سلام نگارنده نه بابا شرمنده چیه این چه حرفیه زیادم ضرر نکردی سر کلاس نبودی ما که زیاد نتونستیم گوش کنیم ولی خنده بود!جات خالی.

پدر جمعه 7 مهر 1385 ساعت 12:14 ق.ظ http://father78.persianblog.com

خوش اومدی...می‌دونم که خوش گذشته...سریع اون چیزهایی که تو ذهنت بوده رو بنویس وگرنه یادت می‌ره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد