داداشم به خواهر کوچولوش که من باشم یاد داده بود با نوار کاستاش بازی کنم واقعا حال میکردم مثلا کاستا میشدن دیوارای خونه یا ساده تر از اون یه ساختمون چند طبقه دو تا نوار کنار هم یکی روش دو تا روی بالایی باز دو تا روش تااااااااااااا میرفت بالا هر چی ارتفاعش میرفت بالا و بالاتر خطر سقوط بیشتر میشد دقت بیشتریم میخواست وای چه قده کیف داشت اگه تا آخرین نوار بالا میرفت!کافی بود این همه زحمتو با یه فوت از کنار از بین ببری بعدش تق توق همه میریخت پایین....
...حالا شده زندگی ما تا همه چیزو میخوای حل کنی و دوباره روحیتو بسازی بری بالا هر کی دلش خواس می یاد همشو خراب میکنه رو سرت!
ســـلام ..
کاملا ً درست میگی .. حکایت زندگیهامون حکایت عجیبی شده .. به قول معروف : روزگار غریبی ست نازنین
موفق باشی
از لیست به روز شده ها اومدم
سلام
آره واقعا درسته کاشکی همه ما به تکه های زندگی دیگرون که با رنج و مشقت زیاد کنار هم چیده شدند اهمیت میدادیم و اونا رو با ندونم کاریهای خودمون خراب نمیکردیم.
به ما هم سر بزن خوشحال میشیم.
واقعا درست می گی .. زندگی همینه .. مطلب قشنگی بود .. موفق باشی..!!
سلام
قسمته اول مطلبت قشنگ بود... یادش بخیر البته من بیشتر با کاستا و کتابا ماشین بازی می کردم خیلی حال میداد.
اما در مورد قسمت دوم:
اولا روحیه یا زندگیی که بخاد چارچوبش با یه فوت یا نمیدونم با یه تلنگوری تکون بخوره اصلا ساخته نشه بهتره...
دوما ما عادت کردیم کم کاری های خودمونو بندازیم گردن بقیه و این طوری توجیه شون میکنیم
سوما فکر نکن که منفی گرا هستم
آخی سلام خانوم مارفان!:)))))))قشنگ بود:)......
:)))))راستی موضوع تحقیق ژنتیک شما چی بود؟هموفیلی؟
آی گفتی...
کجایی؟
هرچی پی ریزیت بهتر و وسیع تر باشه ٬ بیشتر می تونی بری بالا و ساختمانت مقاوم تره... پس سعی کن پی ریزی خوب و وسیعی داشته باشی...!!!
آخه خواهر من ! اگه زندگی آدم بند این و اون باشه که زندگی نیس !
جمعش کن دیگه !
راستی من یه مقدار با این تاریخی که تو بلاگ شماس مشکل دارم !!!
( گذشته از حرفای کوچه بازاری !!! ، انشاالله که طوری زندگیتون رو با توکل به خدا بسازین که دیگه کسی نتونه به این سادگی ها.... خرابش کنه )
موفق و موید باشید.
( فقط شرمنده ! مشکل از فراموشی خودم بود ! نه از تاریخ بلاگ شما ! )
یک ماه شد ها!
مرسی از لطف همه
به نم نم: دو روز دیگه امتحان اولمو بدم می آپم تو فرجه فاز نمیده!