یادش بخیر

هنوز دلم میخواد یه مملmemol  داشته باشم شاید دخترمهربون واقعا استحقاقشو داشت اخرشم نفهمیدم اون پسر همسا یه که فک کنم اسمش اسکار بود چی کاره بود کارتونای بچه گیا کلا پیچونده شده بود!تازه اون ملکه هه تو سرندی پیتی اخرشم ندیدمش!

اون چوبین بیچاره ی بدبخت با اون جنگای مزخرف که با دشمناش انجام میداد با اون سلاح های مزخرفترمث اون گلوله تیغه داره یا اون حشره اهنیای گنده!اون هیولاهه که دشمنش بود وای چقد ازش میترسیدم وقتی اون حلقه رنگیای حلزونی می اومدن بعد یه دفه ظاهر میشد! اون روزا فکرشم نمیکردم وقتی بزرگتر شم با مصداق عینی اون هیولاهای کارتونای بچه گیم روبرو میشم شایدم بد تر از اونا...هاج زنبور عسل مظلوم بدبخت کوه استقامت بود با اون سنش!بچه های مدرسه ی الپ/ اون راکنه/ وای اون بنر بخت برگشته/آنت که اون پسر مهربونو به خاطر افتادن برادرش (که فک کنم دانیل بود)از کوه نمیتونس ببخشه چقد رنج کشیده بودن قهرمانای اون کارتونا بل و سباستن/پرین که جمعه ها کوچیک و بزرگو میکشوند پای تلویزیون پسر شجاع یادمه یه بار خواب شیپور چیو دیدم!:)))) و...این وسط سیندرلا و پری دریایی و...لوس بازی بودن!

آقای حکایتی اسم قصه گوی ما...خونه ی مادر بزرگه بااون صفای عجیبش ومدرسه موش ها کجایی خاله مرضیه(برومند)؟

خلاصه تموم اینا وخیلیای دیگه که بخشی از کودکیام بودنو زیباترش کردن. هنوزم شاید دیدن یه انیمیشن زیبادر برابر دیدن یه فیلم واسم لذت بیشتری داره.خوشحالم بچه گیام تو این دوره اتفاق نیافتاد!زیادی فانتزی و یه خورده بیمزس!. چه زود رسیدم به 20 و مثلا بزرگ شدم! چقد کودک درون به ادم ارامش میده....

نظرات 5 + ارسال نظر
نگارنده چهارشنبه 6 اردیبهشت 1385 ساعت 01:14 ب.ظ http://www.negarestan64.persianblog.com

سلام:)بابا ای ول خوب یادته البته نه بیشتر ازمن!:)))من کارتون ممل رو خیلی دوست داشتم دختر مهربون اسکار و خواهرش گریس که موهای سیاه فرفری بلند داشت:)))))))بعدشم کارتون پیچی کار خوبیه!بدآموزی داره برا بچه:))))))سوزی رو یادته؟!تو برنامه ی خردسالان پخش میشد همونی که خیلی کوچولو بود من اونقد دوست داشتم این کارتونو!:)...میگما سه شنبه که کوله ات پر از وسایل بود وقتی میذاشتیش میشدی مثل بچه ها آخی:)....راستی دختر بشین درس بخون برا دوشنبه قراره برق از کله مون بپره!

پدر(نم نم) پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1385 ساعت 01:14 ق.ظ http://father78.persianblog.com

آره کارتونهای اون موقع حال و هوای دیگه‌ای داشت!

سوگل یکشنبه 10 اردیبهشت 1385 ساعت 04:21 ب.ظ http://guilty.blogsky.com

salam eyval weblog e bahali dary be manam sar bezan khoshhal misham bye

پدر(نم نم) یکشنبه 10 اردیبهشت 1385 ساعت 07:37 ب.ظ http://father78.persianblog.com

جشن تولد نم‌نم نمی یای؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 25 بهمن 1385 ساعت 12:12 ب.ظ

من از انت و بچه های الپ خوشم میومد انت همیشه حال لوسین را می گرفت من عاشق صحنه دویدن انت با لوسین در کوهستان بودم کارتون کماندار نوجوان هم قشنگ بود زبل خان شکارچی بزرگ دوقلوها سفرهای میتی کامان یاد اون روزها بخیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد